چکیده:
مدیریت رفتار معمولاً شامل ترکیبی از هر دو جنبه تشویق و تنبیه است. قدردانی و ستایش برای رفتاری که انتظار دارید و مناسب است و تنبیه برای رفتاری که در نظر شما نامناسب و آزاردهنده است. به فرزندانتان دقیقاً یادآوری کنید، به چه دلیل آن‌ها را تشویق و یا تنبیه (هر جا اسم تنبیه برده می‌شود منظور محرومیت است نه تنبیه بدنی ما با تنبیه بدنی صد درصد مخالف هستیم)کرده‌اید. در مورد کودکان با سنین پایین‌تر به آن‌ها زمان بدهید که قوانین را بیاموزند.
تعداد کلمات: 1164 / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

 
نویسنده: کبری خدابخش

- طفل کتک‌خورده از زمان طفولیت می‌آموزد که راه‌حل مشکلات، منازعه و ابزار خشم به دیگران است.

- زمانی که یک فرد بزرگ‌سال، کودکی را کتک می‌زند، بچه احساس عجز و ناامیدی می‌کند. این احساسات باعث می‌شود که کودک افسرده و پرخاشگر شود.

- زدن یک کودک حل مشکل را به او نمی‌آموزد. فقط به او می‌آموزد که احساس بدی نسبت به خود داشته باشد و عزت‌نفس او پایین بیاید. عزت‌نفس پایین می‌تواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. مراقب آنچه می‌گویید باشید. معنی کلمات می‌تواند به‌اندازه کتک زدن، به آن‌ها آسیب برساند.
- وقتی شما کودک را تنبیه می‌کنید، به این معنا است که کار شما درست است و حق با شما است. این رفتار سبب می‌شود که کودک از بزرگ‌سالش تقلید کند و در آینده هم به دیگران صدمه بزند.

- بچه‌ای که زیاد کتک می‌خورد، کنترل درونش توسعه پیدا نمی‌کند. او به افراد دیگر نگاه می‌کند تا به او بگویند که راست و غلط چیست. همچنین آن‌ها فکر خواهند کرد که من نباید خودسری کنم چون تنبیه خواهم شد. به‌جای این‌که بگوید من نباید بی‌ادبی کنم چون بی‌ادبی بد است.

- خود را کنترل کنید. هیچ‌چیز بهتر از این نیست که والدین در مقابل بچه‌ای که خارج از کنترل است، آرام باشند. به کودکتان آموزش دهید که عصبانیت خود را کنترل کند و به خود اجازه ندهید که به او توهین کنید. چون با این کار، عصبانیت او را دوباره زنده می‌کنید. به خاطر داشته باشید شما بزرگ‌سالید.


محروم کردن به‌جای تنبیه کودکان

- شایسته این است که به روش‌هایی عمل کنید که تربیت سالم را به نتیجه برسانند. تربیت سالم تربیتی است که هیچ‌گونه سرزنش، احساس شرم و خجالت و یا تنبیه روحی و جسمی را به‌عنوان عاملی برای برانگیختن بچه‌ها نسبت به انجام یک عمل خوب، به کار نمی‌گیرد. البته باید گفت که آسان گرفتن هم روشی است که برای بزرگ‌ترها و بچه‌ها، تحقیرآمیز است و به‌جای اتکا به خود و همکاری، نوعی وابستگی دوطرفه ایجاد می‌کند. هدف از به‌کارگیری تربیت سالم این است که بتوان در درازمدت، به نتایج مفید و ماندگاری دست پیدا کرد و برای زمان اکنون هم شوق همکاری و مسئولیت‌پذیری را ایجاد کرد.

- مدت تنبیه کودکان باید با توجه به سن آن‌ها تعیین شود. به‌عنوان‌مثال برای یک کودک سه‌ساله، سه دقیقه کافی است، یک صندلی انتخاب کنید و فرزندتان را روی ن بنشانید. یادتان باشد در این مدت از حرف زدن با او خودداری کنید.

- محروم کردن کودک از امتیازات یکی دیگر از راه‌های مؤثر برای آموختن نظم به اوست. شما می‌توانید برای تنبیه کودکتان برای مدتی اسباب‌بازی موردعلاقه‌اش را از او بگیرید. در مورد کودکان بزرگ‌تر می‌توانید آن‌ها را از انجام بازی‌های خاص و یا پوشیدن لباس خاصی محروم کنید.

- اگر فرزندتان به درخواست شما توجه نمی‌کند، برای او مجازات تعیین نمایید. اگر سن فرزندتان از سه سال بیشتر است، نخست به او تذکر بدهید و سپس او را از برخی فعالیت‌های موردعلاقه‌اش محروم سازید.

- در مجلسی نشسته‌اید کودک خردسالتان بی‌قرار است و شروع می‌کند به بهانه‌گیری. به او می‌گویید ساکت باشد. لج می‌کند و ادامه می‌دهد. خجالت‌زده فکر می‌کنید چرا حرف گوش نمی‌دهد؟ بسیاری از بچه‌ها آداب اجتماعی مکان‌های عمومی مثل رستوران، فروشگاه، مجالس و... را نمی‌دانند. والدین فکر می‌کنند، بچه‌ها باید بیشتر از آن‌ها بدانند و تجربه آن‌ها را داشته باشند. وقتی کودک هنجاری را می‌شکند به خاطر داشته باشید که او نمی‌خواهد دردسر درست کند، فقط نمی‌داند در آن موقعیت چه‌کار باید بکند. پس نباید تنبیهش کنید. به یاد بیاورید که مثل شما آدم‌بزرگ نیست. آن لحظه سعی کنید روی رفتاری که می‌خواهید انجام دهد، تمرکز کنید.

- به کودکان خود آموزش دهید که شما می‌خواهید که آن‌ها چگونه عمل کنند. چون کودکان اغلب نمی‌دانند چه‌کاری درست و چه‌کاری نادرست است. برای آموزش دادن به آن‌ها صبور باشید.

- با گفتگو به بچه‌هایتان بیاموزید که آن‌ها اشتباه کرده‌اند. تا زمانی که آن‌ها کوچک هستند، اطمینان حاصل کنید که آن‌ها قوانین خانواده را می‌فهمند. این قوانین ایمنی، وقت خواب، وقت غذا خوردن و... است.
- به کودکان خود یاد بدهید که روش‌های غیر مضر برای بیان احساسات خود به‌کارگیرند. سپس احساسات آن‌ها را بپذیرید و به آن‌ها نشان دهید که می‌فهمید و مراقب هستید.

- هنگامی‌که کودکتان بی‌ادبی می‌کند، زود عکس‌العمل نشان ندهید. به او مهلت دهید. این مسئله کودکتان را مدت کوتاهی از شما جدا می‌کند. او را روی صندلی، پله یا در اتاقش قرار دهید. سپس به او اجازه دهید هنگامی‌که توانست خود را کنترل کند، به شما بپیوندد. این به او آموزش می‌دهد که شما به خاطر رفتار خوب برنده‌شده‌اید.

- بدون شک، اگر بچه‌ها با استفاده از ابزارهایی چون خشونت، تنبیه یا تحقیر و برانگیختن احساس گناه در آنان اداره شوند، هرگاه به حرکتی ناشایست روی‌آورند، والدین نیز مجبورند برای به دست گرفتن کنترل دوباره رفتارشان، به خشونت و تنبیه پناه ببرند؛ راهی که کودکان نیز به آن عادت کرده‌اند.

- باید توجه داشت که برخورد خشونت‌آمیز با بچه‌ها، آن‌ها را خشن‌تر می‌کند و درنتیجه، از راه‌های مختلف به کارهای نادرست خو می‌کنند. گاهی نیز سر به طغیان می‌گذارند و به شیوه‌هایی متوسل می‌شوند که زیان‌های جبران‌ناپذیری برایشان رقم می‌زند. اعتمادبه‌نفسشان را از دست می‌دهند و از دیگران یا از خودشان متنفر می‌شوند.

- به نوع احساس و عکس‌العملی که در اثر بدرفتاری کودک، در شما ایجادشده است، توجه ویژه‌ای داشته باشید: زمانی که کودک رفتار بدی از خود نشان داد و شما او را تأدیب نموده اما نتیجه‌ای دریافت نکردید، بهتر است به درون خود رجوع کنید و ببینید در قبال این رفتار بد کودک، شما چه احساسی داشته‌اید! اگر عصبی و خشمگین شدید، هدف کودک جلب‌توجه است؛ اگر احساس تهدید کردید، قدرت‌نمایی می‌تواند هدف کودک باشد؛ اگر ناراحت و دلخور بودید، شاید کودکتان قصد انتقام‌جویی دارد و درنهایت این‌که اگر به‌عنوان یک پدر/مادر احساس بی‌کفایتی کردید، بی‌گمان فرزندتان قصدی جز ایجاد بی‌کفایتی و عاجز جلوه دادن شما ندارد.

- واکنش کودک را، هنگامی‌که به او متذکر می‌شوید تا رفتار بد خود را ترک کند، زیر نظر داشته باشید: اگر علی‌رغم تذکر شما، کودک همچنان به رفتار خود ادامه دهد، هدفی جز جلب‌توجه ندارد؛ همچنین اگر بی‌اعتنایی کرد و یا آن‌که رفتارش را شدت بخشید، کودک قدرت‌نمایی را هدف بدرفتاری خود قرار داده است؛ اما اگر رفتار کودک منجر به جریحه‌دار شدن احساستان شد، ناراحت و آزرده‌تان کرد، به‌احتمال‌زیاد، انتقام گرفتن هدف اوست؛ و سرانجام آن‌که اگر به هنگام تذکر دادن، کودک ابراز عجز و نیاز کرد و کمکی خواستار شد و شما تسلیم و مجبور به کمک شدن شدید، بدانید این رفتار کودک می‌تواند نشانی از احساس بی‌کفایتی باشد.